0
شهرام ناظری به دلایل مختلف نیاز به معرفی ندارد، چون حتی پیش از گرفتن نشان «شوالیه ادب و هنر» از سوی دولت فرانسه که بالاترین نشان فرهنگی فرانسه است نیز محبوب مردمايران بود و مهمتر آن که اين محبوبیت را با پایبندی به موسیقی اصیلايرانی به دست آورده بود.
شواليه موسيقي ايران در سال 2006 و 2007 «سال جهاني مولانا» بسيار فعال بوده، بنابراين عجيب نيست كه امسال را سال او بناميم.
اعطاي دكتراي افتخاري از وزارت فرهنگ فرانسه، دريافت جايزه ميراث فرهنگي شرق از طرف مجمع آسيا سوسايتي در نيويورك با حضور بان كي مون، دبير كل سازمان ملل متحد، دريافت نشان طلايي مولانا در قونیه، دريافت تقدير نامه ازدانشگاه هاروارد و دانشگاه يوسيال آمريكا و دريافت تقدير نامه از كنگره آمريكا در واشنگتن بهدليل معرفي بيشتر مولانا به غرب، برگزاری کنسرتهایی در سراسر آمریکا، حضور آلبوم شور رومي در فهرست 5 آلبوم برتر جهان و... از اتفاقات خوشایندی است که امسال برای شهرام ناظری و در واقع براي همهايرانیان رخ داده است.
در روزهای آخر سال گفتوگویی با وی داشتیم تا با نوع کار او در معرفی مولانا به جهان بیشتر آشنا شویم.
موسیقی یک حس قدیميدر وجود انسان است. اگر شرايط سالم و مناسبي باشد چه بهتر، اگر هم نباشد خيلي مهم نيست. حسي در درون هنرمند ميجوشد و در حقيقت هنرمند آبستن پيامي است كه بايد آن را به اجتماع هديه كند.
- این مدت درباره جوایز و افتخارات شما در نشریات مختلف خیلی صحبت شده است. شاید بد نباشد ازاين جا شروع کنیم که با توجه به شرایط فعلی و دشواری کار موسیقی، چه حسی شما را به فعالیت در حوزه موسیقی تشویق ميکند؟
موسیقی در من هم مانند بسیاری از هنرمندان از دوران کودکی شکل گرفته. اگر چه در ذهن هر هنرمند متعهد اهداف و آرزوهایی وجود دارد که ممکن است به دلایلی تا سالها به آن اهداف نرسد اما آن حس وابستگی عميق نسبت به موسیقی باعث ميشود بدون دلسردی به کار خود ادامه دهد.
گویی سرنوشت هنرمند، فیلمنامهاي است که پیش از خلقت طرح آن ریخته شده، مانند وجود ماه و خورشید که هميشه بودهاند و باید باشند. هنرمند هم باید بدون توجه به موانع به خلاقيت خود بپردازد.
هنرمند واقعی فارغ از تشویق و سرکوب کار خود را ادامه ميدهد، چون به آنايمان دارد. او به هنر خود عشق ميورزد و برای ابراز عشق خود موانع را كنار ميزند. ماندگاری به عوامل بسیاری وابسته است. تعداد هنرمندانی که ماندگار شدهاند بسیار کم است اما بهطور قطع همان تعداد اندک توانستهاند به دنيا و بشريت معنا بدهند.
- بهنظر شما چه چیز باعث تشویق و ماندگاری هنرمند در عرصه هنر ميشود؟
به قول ميلان كوندرا تنها افرادي ماندگار ميشوند كه به فكر ماندگاري نيستند. در مجموع باید بگویم که نکات زیادی در هستی وجود دارد و هنرمند برای ماندگاری باید آنها را دریابد و بتواند بیناين راز و رمزها با هستي يگانه باشد.
هزار نكته باريكتر ز مو ميبايد تا بتواند هنرمند را به سوي تعالي بكشاند كه يكي از آنها خوب خواندن و خوب نواختن است.
- زمانی که برای گفتوگو با شما تماس گرفتیم، به نکته جالبی اشاره کردید. گفتید فقط صداي خوش و رديفدان بودن نميتواند هنرمند را به اوج برساند و عوامل مهمتری وجود دارد. اين عوامل چه چیزهایی هستند؟
مناين جوایز را به خاطر صدای خوب یا کار قابلقبولم نگرفتم. بلکهاين جوایز نتیجهاي از کل عملکرد، طرز فكر و نوع زندگی من است. هر هنرمند باید بتواند با بخشش و روح آينهوار، حركت خود را در هنر تداوم ببخشد. ممکن است اين آثار در زمان ارائه با مشکلاتی مواجه شوند اما به هر حال روزی نتیجه خود را بر جای ميگذارند.
هنرمنداني هم بودهاند كه چون با صداقت حركت نكردهاند، کائنات هنرشان را از آنها گرفته است. بهنظر من هنر هدیهاي است آسماني و لطفي است الهي كه به هنرمند اهدا شده است، اگر هنرمند شایستگی نگهداری آن را نداشته باشد از او گرفته ميشود. در واقع هنرمند باید بخشنده و عاشق باشد تا راه به جايي ببرد.
صد در صد. به هر حال گاه لازم است که مردم سایر کشورها نیز، با آثار هنرمندان کشورهاي ديگر آشنا شوند تا بتوانند نوع کار و آثار آنها را نقد و بررسی کنند. از طرفی جوایزی مثل نشان شوالیه کشور فرانسه به کسانی اهدا ميشود که تحولی در يكي از زمينههاي هنر به وجود آورده باشند.
- سالهاي قبل، پیش ازگرفتن جوایز، در کشورهای مختلف کنسرتهایی اجرا کردید و ازاين راه سبک کارتان را نشان دادید. بهنظرتاناين معرفی و شناختی که از طریقاين کنسرت ها به وجود آمده، در به دست آوردن جوایز مؤثر بوده است؟
در مورد مناين موضوع که توانستم توجه مردم غرب و دنيا را به موسیقی و فرهنگايران جلب کنم، مد نظر بوده است. معاون فرهنگی رئیس جمهوري فرانسه به من گفت که دراين سالها من همه کنسرت های شما را در اروپا دیده ام.
اين نشان ميدهد که من توانستم با موسیقی، توجه آنها را به نامايران جلب کنم. از طرفی عدهاي از اروپاییان ميگفتند که با اين کنسرت ها و اشعاری که از مولوی خوانده شد، شناخت بیشتر و بهتری نسبت بهاين شاعر و عارفايرانی پیدا کردهاند.
این در واقع حرف کسانی که ميگویند موسیقی سنتیايران، بین المللی نیست و نميتواند باشد را نقض ميکند.
تجربه به من نشان داده که موسیقی به دلیل نداشتن متولی و نابسامانیها، کمتر توفیق حضور در مجامع بین المللی را به دست آورده.
در حالی که ميبینیم موسیقی همه کشورها حتی کشورهای شرقی توانسته جایگاه خود را پیدا کند و توجه مردم سایر کشورها رابهخود جلب کند.
برای نمونه ميتوان به موسیقی هند اشاره کرد که حدود 50 سال است غرب را تسخیر کرده. حتی انواع موسیقی کشورهای اروپایی، موسیقی هاي شرقي، امروز بهعنوان یکی از رایج ترین انواع موسیقی مورد توجه قرار گرفته است.
جالباينجاست که حتی موسیقی کشورهای همسایه ما مثل عربستان، ترکیه و پاکستان هم در جهان مطرح شدهاند اما موسیقی سنتیايران خیلی دیر از مرز خارج شده. معتقدم کهاين عدمحضور موسیقیايران در عرصههای بین المللی به ذات موسیقیايران وتواناییهای آن ربط ندارد.
متأسفانه موسیقی ما هميشه تحت تاثیر عوامل مختلف قرار گرفته، ضربه خورده و به آن بی توجهی شده است. البته ناگفته نماند كه در سالهاي اخير بسياري از هنرمندان طراز اول ايران هم در اشاعه موسيقي ايراني در سطحي بينالمللي تأثير بسزايي داشتهاند.
هیچ کدام از ما موسیقی دانان با هم در ارتباط نیستیم و به همين دلیل برنامه ریزی مشخصی برای برپایی کنسرتها نداریم. خوشبختانه جو مناسبي به وجود آمد كه هنرمندان برجسته كشور بتوانند به اجراي كنسرت بپردازند.
- امسال در کشورهای زیادی کنسرت داشتید. با وجود آنکه امسال بسیاری از بزرگان موسیقی درايران به اجرای کنسرت پرداختند چرا شما برای علاقهمندان آثارتان درايران برنامه نداشتید؟
البته خیلی خوشحالم که سال 86 سال پرباری برای موسیقیايران در داخل کشور بود و شاید به همين دلیل يا پر بودن برنامههايم در خارج از كشور به فكر اجراي كنسرت نبودم. ازطرفی هميشه یک مورد منفی مثل زخميیا تلنگری من را وادار به کار کرده، نیرو و فرمانی از بالا من را به حرکت در ميآورد. خودم چندان از قبل تصميم نميگیرم.
دراين نوع کار افرادی که از بچگی با آنها در ارتباط بودهام مثل پدر و مادر و مرشدم در من تاثیر گذاشتهاند واين دیدگاه را در من به وجود آورده اندکه منتظر یک حس و حال درونی باشم و بعد از به وجود آمدناين حس به کار بپردازم؛ همچون مولانا که ميفرماید: «مرده گردم خویش بسپارم به آب/ مرگ پیش از مرگ امن است از عذاب» اين به معنی سطحی بودن و باری به هرجهت حرکت کردن نیست بلکه به معنی سپردن خود به جریان کائنات است که عقل را ورای عقل ميبرد.
جالب اينجاست كه من به مناسبت سال مولانا در سالهاي 2006 و 2007 در اكثر كشورهاي دنيا كنسرت اجرا كردم اما براي اين مناسبت فقط در ايران كنسرتي برگزار نشد كه جاي تعجب و شگفتي براي خود من هم هست.
- پس پرکاری در خارج ازايران علت بی توجهی به مخاطبان داخل کشور نبوده؟
این آلبوم در دست انتشار است. دليل تاخیر آن به نبودن اعضای گروه در کنار یکدیگر برمي گردد. حافظ پسرم، اين گروه را تشکیل داده بود اما بعد ازکنسرت سعدآباد در سال 80، ویزای تحصیلی گرفت و به آمریکا رفت. به همين دلیل ضبطاين کنسرت خیلی سخت شد. اما به هر حال آلبوم شور روميکه بهعنوان یکی از 5 سی دی برتر دنیا معرفی شده، توسط انتشارات سروش، به اسم مولویه تا آخر سال منتشر ميشود.
- چرا آلبوم شور روميهنوز درايران منتشر نشده؟
همانطور که اشاره کردم یکی از عواملی که باعث شد نشان شوالیه را به دست آورم جلب توجه خارجیها به موسیقیايرانی بود. از سال 1988 در فستیوالها و سالنهای معتبر جهان کنسرت داشتم که آرام آرام تاثیر خود را گذاشته است. اين اواخر تعداد تماشاگران خارجی بیشتر ازايرانیها بوده. حتی در فرانسه برآورد کردیم که در برخی کنسرتها 80 در صد حاضران اروپایی بودهاند.
- در كنسرتهاي خارج از كشور استقبالايرانیان بیشتر بود یا خارجیها؟
بله. همين طور است. اين تواناییهای موسیقیايراني را نشان ميدهد. البته باید بگویم که موسیقی زبان بینالمللی است و نياز به چيزي ندارد.
- يعني شما غربیها را با موسیقی سنتیايران به سوی مولانا کشاندید،چراكه زبان و شعر فارسی درايجاداين كشش نميتوانسته به تنهايي مؤثر باشد؟
وقتی صدایم با سه تاری که خودم مينوازم آميخته ميشود هماهنگی بیشتری دارد. فقط برای تنوعاين کار را انجام ميدهم، دلیل خاصی ندارد چون آنقدر نوازنده خوب سه تار هست که ضرورتی برایاين کار احساس نميکنم. از طرف ديگر من در درجه اول موزيسين هستم و بعد خواننده.
- شما بهعنوان خواننده شناخته شدهايد. بااين حال چرا در برخی از کنسرتهایتان در خارج ازايران، سه تار مينوازید؟
بله. اين وقفهها گاه لازم است تا دوباره تواناییهای یکدیگر را پیدا کنیم. بنابراین ممکن است کنسرتهای بعدی را با گروههایی که پیش ازاين با آنها همکاری داشتم اجرا کنم.
- ممکن است بعدازاين با گروههای موسیقی که سالها پیش همکاری داشتید کنسرت بگذارید؟
4 سال قبل پسرم حافظ، پاياننامه تحصيلياش را در رشته آهنگسازي درباره شاهنامه فردوسي تدوين كرده و تحصيلش را در رشته رهبري اركستر ادامه داد و در اين راستا اركستري متشكل از 4 كشور به وجود آورد. ما دو طرح بزرگ مولانا و فردوسي را براي كارانتخاب كرديم. در 4 سال گذشته ما مشغول طرح مولانا بوديم و اگر در سال آينده مشكلي پيش نيايد به طرح فردوسي ميپردازيم.
- گویا بعد از مولانا قصد دارید اشعار فردوسی را به همراه حافظ ناظري كاركنيد.
یک دفعه تصميم نگرفتم که شاهنامه بخوانم. بالاخره یک تفکر و تحقیق پشتاين تصميم هست. در تحقیقاتم بهاين نتیجه رسیدم که موسیقی ما به دلیل محدودیتهایی که داشته هیچ گاه نتوانسته همراه با ادبیات فارسی حرکت کند. از طرفی بر اثر همين مشکلات بسیاری از ریتمها، لحنها و طرز بیانهای آواز از بین رفته که یکی ازاين لحنها لحن باستاني و اسطورهای در آواز است که بسیار دچار آسیب شدهاست.
من سعی کردماين لحنها را تا حدودي پیدا کنم. البته در صدای من بهطور ذاتی نوعی آکسان وجود دارد که فضای حماسه را به وجود ميآورد و استادانم دکتر د اریوش صفوت و نورعلی برومند، متوجهاين آکسانها شدند و مرا بهدنبال کردناين راه تشویق کردند. اما خودم حس ميكردم که شعر مولوی با صدای من بیشتر هماهنگ است.
چون شعر مولوی هم مثل اشعار فردوسی يك روحيه حماسي دارد و فرم غزل مولوي در زمان خودش نوعي شكستن غزل سنتي بود. در حالی که اغلب اشعار موسیقی آوازیايران از سعدی است، شايد بهتر بگويم صرفاً نوعي نگاه تغزلي بوده و به دلايلي تاريخي كمتر به فردوسي و مولانا توجه شده است.
به هر حال همهاين عوامل دست به دست هم داد تا اول به سراغ مولانا بروم و بعد از مدتی با اشعار او به سوی فردوسی هدایت شوم.
علاقه مندي ها (Bookmarks)