0
داريوش اقبالی در ۱۵ بهمن سال ۱۳۲۹ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. به گفته خود، او با موسيقی بزرگ شده است و به خصوص به ترانه*های آذری تعلق خاطر دارد. به قول خود او گويی خواننده به دنيا آمده بوده است! از کودکی به آواز خواندن عشق می*ورزيد و در راه*پله خانه می*نشست و ضرب می*گرفت و کنسرت اجرا می*کرد.
در اوائل دهه سوم زندگيش با کمک حسن خياط*باشی وارد کار حرفه*ای موسيقی شد، هرچند که تا چند آهنگ او پرفروش و محبوب نشده بودند و اولين قرارداد رسمی خود را امضا نکرده بود، خود نيز باور نمی*کرد که قضيه جدی است و دارد شو*خی شوخی خواننده می*شود! اولين ترانه داريوش «به من نگو دوستت دارم» بود که با صدای پراحساس و اجرای قوی او به زودی در ميان مردم بسيار محبوب شد. بعد از گذشت ۳۵ سال و صدها ترانه داريوش شهرت خود را به عنوان يک خواننده پرتوان ايرانی حفظ کرده است.
داريوش پس از ترک قطعی اعتياد (من شاهدش هستم که حتی ديگر سيگار هم نمي*کشد!) دچار نوعی تحول فکری شده است و به دنيا با نگاهی مثبت*تر و خوشبينانه*تر مي*نگرد. به گفته او در آلبوم جديدش تأثير اين تحول را تا حدودی خواهيم ديد، به خصوص که می*گويد دلش برای عاشقانه خواندن تنگ شده است، و در کنار همسر و فرزند خردسالش ميلاد و در کانون گرمی که برای او امنيت و آرامش ذهنی فراهم می*کند، مسلماً الهام و ترغيب کافی را برای اين نگرش مثبت و اميدوارانه داراست.
ميلاد کوچولو از همين حالا ميکروفون به دست می*گيرد و با ادا و اطوار شيرين ترانه*های پدرش را با لحن بچگانه می*خواند و گاهی از او تقاضای کنسرت اختصاصی می*کند! کسی چه می*داند، شايد در سالهای آينده شاهد قدم گذاشتن پسر در راه پدر باشيم. هرچند که به گفته داريوش اين راه بسيار پردست*انداز است و بازار موسيقی با نيروهای تازه*نفس بسيار بی*رحمانه برخورد می*کند.
دغدغه اصلی ذهن داريوش مبارزه با آسيبهای اجتماعی و کمک به کساني* است که در ابتدای راه دشوار و پر پيچ و خم ترک اعتياد ايستاده*اند. بنياد آينه و سايت بهبودی ابزار تماس او با جوانان ايرانی در سراسر دنيا هستند. او همچنين در وبلاگ خود که تازگی دوباره به راه انداخته است به اين موضوع می*پردازد و برنامه*ها و سمينارهای خود را معرفی می*کند.
کمتر می*بينيم که يک شخصيت معروف و شناخته*شده، با اين صراحت و صداقت از تجربه خود از درگيری با اعتياد سخن بگويد و تا اين حد برای انتقال دانسته*های خود به ديگر آسيب*ديدگان احساس مسئوليت کند. احساس من در حين گفتگو با داريوش اين بود که کاملاً راحت و آزاد و بی غل و غش حرف می*زند و به هيچ وجه قصد سرپوش گذاشتن و تحريف واقعيتها را ندارد. او از خانواده*ها نيز درخواست می*کند که وظيفه خود در آشنايی با بيماری اعتياد را جدی بگيرند و خطر آن را کتمان نکنند.
البته جنبه هنری فعاليتهای داريوش را نبايد از ياد برد و کماکان در حال اجرای کنسرت در سراسر دنيا و ضبط آلبوم تازه*اش است. در ويژه*برنامه راديو زمانه شعر زيبای يکی از آهنگهای جديد اين آلبوم با نام «شطرنج» را با دکلمه داريوش می*شنويد که گذشته و حال پر فراز و نشيب ايرانيان را با صفحه شطرنج و مهره*های آن تشبيه می*کند.
ضرب*المثلی فرنگی می*گويد که مواظب باش چه آرزويی می*کنی، چون ممکن است برآورده شود! داريوش زمانی آرزوی ترک کشور را داشت، اما با خروج او موافقت نمی*شد. او تعريف می*کند که چگونه حمله به او با اسيد ناخواسته سبب خير شد و توانست به خاطر عمل جراحی بر مشکلات خروج از کشور فائق بيايد، به گونه*ای که در زمان وقوع انقلاب در ايران به سر نمی*برد و ديگر هرگز نتوانست بازگردد.
علاقه مندي ها (Bookmarks)